یــــــــــــک نظر ، برای ، یـــــــــــک یادداشت...!!!

سلام
این یادداشت رو من دوشنبه شب گذاشتم تو وبلاگ ، و لی به دلایلی، (حال کردم اصلا ) برداشتمش ، و الان دو باره میذارمش!

( داخل پرانتز باید عرض شود کـــــــــــــه:  معنی حرف حساب رو هم فهمیدیم ) 

نظرتون در مورد مقایسه یه هزار تا ذوق و شوق  با  چند هزار امید و آرزو و رفاقت و ...  چیه ؟؟؟ (هیچی بی خیال ، فرقی نمیکنه!)

منم می خوام به خودم بو گیر نصب کنم ، تا بوی بعضی چیز ها رو از خودم دور کنم!!!
 من عادت داشتم ، که به هیچ چیز عادت نکنم و به هیچ چیز وابسته نباشم.
ولی به بعضی بو ها عادت کردم...!!! (بازم بی خیال!)

اگه کسی حرفی میزنه یا فکری میکنه حتما دلیلی براش داشته -حتما-.
حالا بگذریم از اینکه ۹۰٪ آدمها عقلشون به چشمشونه
 و اون ۱۰٪ دیگه هم که عقلشون به چشمشون نیست، علتش اینه که نابینا هستند و نمی تونن چیزی رو ببینن -خوش به حالشون- .
بعضی وقت ها آدم بهتر که کاری رو انجام نده تا اینکه دیر انجام بده.! (سهراب بعد از مرگش به نوش دارو هیچ احتیاجی نداره ، حالا هرچهقدر هم که سخت بدست آمده باشه ، ولی دیگه خیلی دیر شده -خیلی-)
فکر میکنم منظور من رو از اینکه: «۲ نفر پایه های ۴پایه رو گرفتند تا دو نفر دیگه بالا برن و لوستر رو نصب کنند.» رو اصلا متوجه نشدی، مثل همیشه که کسی منظوره منو نمیفهمه...!
(شاید به همین دلیل باشه که زیاد حرف نمیزنم، نمیدونم ، شاید دلایل دیگری هم داشته باشه...!)
هیچ کس لباسش و زندیگیش رو نذاشت ، هیچ کس هم نبود که ببینه که به هدفش نمیرسه !!! (هدفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... ؟؟؟) لوستر هم رو دست هیچ کس نمونده. لوستر نصب شده ، پس دیگه نیازی به دستای کسی برای نگهداشته شدن نداره.
فقط چراغ می خواد برای روشن بودن. (غـــــــــــــرور و شخصیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت و...؟؟؟ سعـــــــــــــــی ؟؟؟ ارزش ؟؟؟ وقــــــــــت ؟؟؟ )
باز هم منظوره من رو از:  «آیا  کسی پیدا میشه که بگرده و برای این لوستر چراغ های گرون قیمت پیدا کنه ، بخره  و  نصب کنه ؟!
آیا کسی اصلا از این پول ها و وقت ها داره که صرف این کار های ... ارزش کنه ؟!» متوجه نشده. (بازم مثل همیشه ...!)

آره ، بعضی ها یه تجربیاتی کسب کردند ، ولی به چه قیمتــــــی ؟ به قیمت از دست دادن همــــــــه چی ؟؟؟ به قیمت ... ؟؟؟
  
در این دنیا هیچ کس مدیون کسی نیست ،
اگر فردی به فردی خوبی می کند ، در واقع در حق خودش خوبی کرده ،
 اگر کسی به کسی کمک می کند ، در واقع به خودش کمک کرده ،
اگر نفری کاری برای نفری می کند ، در واقع برای خوش کرده ،
تا به هدف خلقت خود کمی نزدیکتر شود.

فک نمیکنم اینجا کسی چیز زیادی از   رابین  بدونه ؟؟؟ (تازه اگه لطف کرده باشه و اشتباه برداشت نکرده باشه! نفهمیدن و درک نکردن رو میشه یه جوری تحمل کرد ، ماس مالیش کرد، ولی اشتباه فهمیدن رو  ...  !)

حالم از دنیایی که برای هر کاری و هر ... باید به جایی رسیده باشی به هم می خوره 
رسیدن به جایی که برای آدمها مهمه و براش تو لجن دست وپا میزنن برای من تحوع آوره ، ترجیح میدن همشون رو ترک کنم و تنها باشم تا اینکه   برای اونها ، و به روش اونها ، به جایی برسم ،
 من هیچ وقت به چیزی که مردم بهش میگن به جایی رسیدن نمیرسم، چون اصلا نمی خوام که بهش برسم ، چون ازش بدم میاد ، چون نمی خوام تا گردن تو لجن و کثافت فرو برم ، تا همین کمر که فرو رفتم برام کافیه !!! )
 (بعضی از وسایل به تنها بودن آدم کمک میکنه!  سعی می کنم هر جوری هست یکیش رو تهیه کنم! فک میکنم بتونه کمی کمکم کنه! )

تا جایی که من کارتون رو یادمه رابین هیچ وقت نمی خواست از رفیق فابریکش - جان کوجولو - جدا بشه ...!!! همیشه هم باهاش بود و سعی میکرد کمکش کنه...!!!
من هم (خرگوش کوچولو) اگه هنوز هستم به خاطر اینه که به دست خود رابین بزرگ شدم و دقیقا مثل رابین فکر و عمل میکنم!

تا جایی که من خبر دارم رابین خودش رو جای همه ی افراد در دادگاه گذاشته ، و دلیل خیلی از کرده ها و نکرده هاش  ، گفته ها و نگفته هاش ، هم همین جایی گذاری است !!!

آره ، همیشه یه راه حل وجود داره ، و اون گذشـــــــت زمان است ، ولی این راه حـــل یه نقطه ی کور داره ، یه اشکال ،  که خیلی کم پیش میاد - ولی به هر حال پیش میاد دیگه - و اون اینه که :
« اگر گذشت زمان هم مثل بقیه چیز ها  باعث از دست دادن همه ی بدست آمده ها بشه چه طور ؟؟؟ آیا راه حلی هست ؟؟؟ »

بله هست ، یه راه حل هست ، در واقع راه آخر و به نظر من بهترین راه و کاملترین راه ممکن است. و اون چیزی نیست جز نگه داشتن زمان،
نگهداشتن زمان برای خود .
 ولی  نگهداشتن زمان خودمون ، به این راحتی ها  هم نیست!؟!؟ 
دوباره یه مشکل جدید(نگهداشتن زمان) ،
 راه حل  : حالا که نگهداشتن زمان خودمون ،  کار سختیه ، باید کاری کنیم که زمان خودش کم بیاره و دیگه نتونه ادامه بده و تموم بشه...!!!؟؟؟)
خیلی پیچیده بود ، نه ؟؟؟
 خوب یه راهنمایی : برای اینکه زمان هم کم بیاره و نتونه ادامه بده و در نتیجه زمانت تموم بشه و به چیزی که می خوای برسی به عنوان مثال  باید   کارهایی بکنی ، به چیز هایی فکر کنی، جاهایی بری ،   که حتی زمان هم جرئت   آمدن، فکر کردن و انجام دادنش رو هم  نداشته باشه ، اینجاست که زمان هم کم میاره و میتونی به چیزی که میخوای برسی.!  »
 اگر کسی  این چند خط بالا رو فهمید ، (واقعا بهش تبریک میگم)  لطف کنه خودش رو به من معرفی کنه تا یه صحبت هایی با هم داشته باشیم ،  و اگه پایه بود ، بریم و زمان رو هم جا بذاریم ...! (البته اگه صلاحیت همراهی رو داشته باشه!؟)


{{ در ضمن دادگاه رابین - با همه ی جزئیاتش- جزئی از سرنوشت است !!! }}

                             خیلی چیز های دیگه هم هست، ولی فعلا از ما هم  همین...!

به قول رابین هود :
 موفق باشید ...، روزگار و یار و دیار به کامتون!!!

                                                                             
                                   
                                                                                   -= خرگوش کوچولو
نظرات 1 + ارسال نظر
هیچ کس دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:54 ق.ظ

سلام رابین عزیز.
بازم یه نامه واست دارم که امیدوارم به عنوان یک صحبت دوستانه ازش استفاده کنی.
با استفاده از بوگیر موافقم چون اصولا بوگیر وسیله مفید یه مخصوصا در مواقعی که ممکنه سوء تفاهم بیش بیاد.
سعی کن مثل خیلی از ادما همه عقلت به چشمات نباشه ولی چشما خیلی مهمن چون خیلی چیزایی که حتی عقل هم به تنهایی نمیتونه بهت نشون بده, بهت نشون میدن وخیلی جاها به کمک عقل میان, بس چشماتو خوب باز کن.
هر کاری وقتی داره نه تنها دیر انجام دادنش بلکه زود انجام دادنش هم, هر چند کم ادمو دچارمشکل میکنه, بس یادت باشه ادم زرنگ موقعیت شناسه و هر کاری رو بموقعش انجام میده.
فکر نمیکنی بهتره بعضی وقتا حرفاتو رک و صادقانه بگی تا به هدفت برسی تا اینکه اونا رو تو لفافه ای بگی که ممکنه هیچکس متوجه نشه؟
درسته که 40 چراغ اویزون شده ولی فکر نمیکنی باید هر چند وقت یکبار تمیز بشه تا زیبایی و جذابیت اولشو حفظ کنه؟
ادمای زیرک سعی میکنن بیشتر از تجربیات دیگران بهرمند بشن چون برای کسب هر تجربه ای باید بهایی برداخته بشه که به دو چیز بستگی داره:
1.اهمیت و بزرگی تجربه
2.اشتباهاتی که در مسیر کسب تجربه انجام میدی
البته:بعضی وقتا بهتره و یا حتی مجبوری خودت تجربه کنی.
حالا اگه هم تجربت خیلی بزرگ باشه و هم اشتباهاتت زیاد, بعید نیست خیلی چیزا(میل میکند به سمت بینهایت) رو از دست بدی, ولی همیشه یه چیزایی برای از اول شروع کردن واست میمونه که مسلما این دفعه بهتر ازشون استفاده میکنی.
اینکه گفتی هرکی هرخوبیی میکنه در واقع به خودش کرده واقعا جالب بود ولی همیشه یادت باشه یک نفر بهت لتفی کرده که میتونسته نکنه. (به این خوب فکر کن)
توی بقول خودت لجن و کثافت فرو رفتن نه تنها به جایی و به ارزش رسیدن نیست, بلکه حرکت به سمت تباهی و نابودیه.
چه خوشت بیاد و چه بدت بیاد برای رسیدن به هر چیزی(چه تو دنیا چه تو اخرت) باید به لیاقت و ارزشش رسیده باشی, و درستش هم همینه چون در غیر اینصورت ارزشها و زیباییها معنیشون رو از دست میدن و این خیلی با تعریفی که تو داشتی تفاوت داره.
زمان نمیتونه راه حلی برای هیچ مسعله ای باشه, واتفاقات مختلفی که در طول زمان اتفاق میفتن میتونن در بعضی مسائل تغییراتی ایجاد کنن, و زمان همیشه(یا لااقل بیشتر) همون نقشی رو که تو فیزیک داره ایفا میکنه(حرکت یا تغییرات در واحد زمان).مثل کنکور هرچقدر در واحد زمان کند و با اشتباه بیش بری از زندگی و زمان عقب میفتی و محکوم به شکستی, و هرچقدر سریعتر و بدون اشتباه حرکت کنی به بیروزی و موفقیت نزدیکتر میشی و زودتر به هدف میرسی و حتی میتونی زمان رو هم بشت سر بذاری.اگه منظورتو از کم اوردن زمان درست فهمیده باشم راه حل من خیلی بهتر و درست تر از راه حل تو, اینطور نیست؟
خلاصه اینکه توقعات ما از همدیگه و اینکه میخوایم همه اونطوری که ما میخوایم باشن باعث میشه از هم دلخور بشیم بس بهتره یادمون نره ادما ازادن تا در مورد خودشون تصمیم بگیرن و یاد بگیریم توقعاتمون رو از همدیگه کمتر کنیم.(به این هم خوب فکر کن)
امیدوارم صحبتهای دوستانه من واست مفید باشه.
با ارزوی موفقیت.

"یک دوست"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد