یک نفر اینجا هست
که دلش می خواهد
سوزنی بردارد
- سوزن کوچکی از جنس بلور -
و دلش می خواهد
یک سبد قوس و قزح
با خودش بردارد
به خیابان برود
هر کجا کوچه دلگیری هست
…
هر کجا لب های غمگینند
(( کوک شل ))های تبسم بزند
…
هر کجا اشکی هست
پرده را چین بکشد
تا که خورشید بتابد به اتاق
…
هر کجا تاریک است
از نخ نقره شهابی بدهد
توی گلدان غم و دلزدگی نرگسی سبز کند
…
بین دلها
پل روبان بزند
…
یک نفر اینجا هست
که دلش می خواهد
همه جا حاشیه ی سرخ محبت باشد!!
جودی
خیلی ها دلشون اینا رو می خواد ولی یا هیچ کاری نمیکنن یا نمی تونن کاری بکنن.
موفق باشی...همیشه، همه جا!
شهر هاتون خیلی قشنگه ...من فقط یه سوال داشتم چرا اسم بلاگتون رو ۴۰ چراغ گذاشتید ... چون شائبه ی اینپیش میاد که باید درباره ی مجله ی ۴۰ چراغ باشه ...
سلام.
قشنگ بود.کاش اون یه نفر پیدا میشد اما...
و کاش حاشیه محبت رو می شد همه جا قرار داد اما چه کنیم که......
موفق باشیییییییییییییی
salam
khobi azizam
sharm,andam be khoda dir behet sar zadam
ishallah ma ro af befarmaiid
ya hagh
سلام
هدف از مزاحمت عرض ادب بودو بس
سلام
قشنگ بود .
ولی
« اینجا بیشتر از یک نفر هست
که میخواهند سوزنی بردارند
- سوزن بزرگی از جنس فلز-
که دلشون می خواهد به جودی بزنند »
یه چیزه دیگه
« بهتره که منتظر کسی نباشیم تا کاری بکنه،
بهتره که خودمون یه کاری بکنیم
بهتره که رو پایه خودمون واسیم تا اینکه منتظر یه نفر ( که معلوم نیست کجا هست) باشیم
بهتره که عمل کنیم نه اینکه حرف بزنیم»
موفق باشی ،روزگار و یار و دیار و اون یک نفر به کامت !!!
سلام
اخه من نمی دونم چرا اینقدر .......... زیاد شده
بابا شاید پشت پرده کسی بود چی کار به پرده داری؟
جای دیگه نیست سرک بکشی؟
راستی اگه خیاطی بلدی واست یه کار خوب سراغ دارم چرا بری دم دهن مردمو کوک بزنی؟