افسانه ی زندگی


سلام
نمی دونم از کجا شروع کنم چی بگم و چی بنویسم.این مدتی که وبلاگ خراب بود نمی دونم بگم چه احساسی داشتم فقط می تونم بگم انگار گمشده ای داشتم.
اما الان که می خوام چیزی بنویسم موندم در مورد چی بنویسم.نزدیکترین مناسبت ولنتاینه که برای کسائی خوبی که دل خوشی دارن و یا کسی رو دوست دارن یا کسی دوستشون داره؟!!
این روزا( به نظر من) کسائی که کسی رو دوست دارن یا به قول جودی عاشق(واقعی یا مجازی ) هستند مخصوصا وقتی عشقشون یکطرفه باشه خیلی سخته ولی به هر حال
ولنتاینو به همشون تبریک میگم...
جودی عزیزم:
با نظرت درباره ورود و خروج یک نفر به قلب ادم موافقم ولی بغضی وقتها ادم مجبوره که طرفو از قلبش خارج کنه چون طرف یا قلبی نداره که دلت خوش باشه که واردش بشی یا تو قلبش یه کسی دیگست اون موقع ادم باید با عقلش تصمیم بگیره نه احساسش مثل من که تصمیممو گرفتم وقتی فهمیدم که... (خیلی خوشحالم که زیاد دیر نشده وامیدوارم که بتونم موفق بشم(برام دعا کن)) 
و با نظرت در مورد پسرا که فرق بین عشق و دوست داشتنو نمی دونن وواسه دوست داشتن کسی ارزش قایل نیستند کاملا موافقم ودقیقا همین طوره
دعا یادت نره و کمکم کن
افسانه ی روزگار دو روز بیش نبود آن هم حکیم با تو بگویم چه سان گذشت یک روز صرف بستن  دل به این و آن گذشت روز دگر به کندن دل از این و آن گذشت....
تابعد.......  
                                                                       
                                                                                                                         حنا 

بابا دیگه بی خیال شدم

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
یه مطلب کوتاه مینویسم و دیگه نوشتن در مورد عشق تعطیل (تا اطلاع ثانوی)

تا جایی که عقل ناقص و دانش محدود من کمکم میکنه:
هر عشق نیاز مند به نیازمند عشق مجازی محسوب میشه
و عشق حقیقی فقط عشق نیازمند به بی نیاز مطلقه
در عشق مجازی ابراز نیاز عاشق هم مجازیه چون خودش خواسته که نسبت به کی احساس نیاز کنه(شایدم خودش نخواسته) ولی به هر حال نیازش واقعی نیست، ولی قشنگ و قابل درکه ولی به هر حال مجازیه و تنها عشق حقیقی عشق مخلوق به خالقه

این مطلب قشنگ رو هم از تو وبلاگ دوست خوبم علی رضا براتون میذارم:

کدامیک بد جنس تریم؟
من ؟ که آرزوی کشیدن موهایت
یک دم رهایم نمی کند ؟
یا تو ؟ که همیشه هوس کندن گوش هایم
آزارت می دهد ؟ بدجنس !
- کدامیک بچه تریم ؟
من ؟ که کودکانه بهانه
چشمهایت را می گیرم ؟
یا تو ؟ که بچه گانه شعرم
را خط خطی می کنی ؟
- کدامیک عاشق تریم ؟
من ؟ که ذره ذره وجودم چون شمع
در حسرت نگاهت آب می شود ؟
یا تو ؟ که شعله نگاهت هر دم
شعله ور نگشته خاکسترم می کند ؟
- کدامیک بازیگوش تریم ؟
من ؟ که دلم بازیچه بازی موهایت در نسیم
هرلحظه به شوق بوئیدن زلفت می تپد ؟
یا تو ؟ که با هر کرشمه ات
بیچاره دلم را به بازی گرفته ای ؟

مارکو پولو

شاید من اشتباه میکنم!...اما نه...اصلا نمیدونم

سلام آقا دم بریده
- بابا من کی گفتم باحات حال نمیکنم؟!
- قبول دارم اون طوری عاشق شدن جالب تره و به داستانهای عاشقانه شباهت بیشتری داره ولی اینقدر از این عشق های بی سرانجام دور و برم دیدم که دیگه حالم به هم میخوره... همشونم از صد تا فیلم تایتانیک، شوله، همسفر و... رمانتیک تر شروع شدن

واقعا عشقی که به داغیه خورشید یا حتی داغ تر از اون شروع  بشه ولی بعد از
۲ روز، ۴ روز، ۱۰ روز، ۱ ماه، ۳ ماه، ۱ سال، ۴ سال، ۲۰ سال، یا ۱۰۰ سال از بین بره و سرد بشه چه فایده ای داره
عشق باید جاودان باشه و همیشه یه پایه جاودانگی ریشه دار بودنه...
ای کاش تو این دنیا یه بیمه هم واسه عشق وجود داشت یا اینکه عشق هم واکسن داشت تا میشد بهش دچار نشد.

ممنون از همتون که نظر دادین... ..............همتونو دوست دارم حتی...

                                             مارکو پولو